نشست تخصصی «اربعین، از آرمان تا واقعیت»

نشست تخصصی «اربعین، از آرمان تا واقعیت»
۱۴۰۰/۰۶/۲۵
نشست تخصصی «اربعین، امت و مفاهیم جدید هنر»
۱۴۰۰/۰۶/۲۵

ارائه کننده: دکتر قائمی نیک از کشور ایران

موضوع پنل: افق‌گشایی پیاده‌روی اربعین برای علوم اجتماعی

حدودا از اواسط دهۀ 1390 شمسی، شاهد حضور رو به گسترشِ ایرانیان در پیاده‌روی اربعین بوده‌ایم؛ به‌نحوی که این مراسم، هرچند سبقۀ بسیار طولانی داشته، اما با این حضور گستردۀ مردمی، تبدیل به یک «پدیدۀ جمعی» شد و تحلیل‌های متنوعی با خاستگاه علوم اجتماعی دربارۀ آن طرح گردید. در میان این دست تحلیل‌های «اجتماعی»، دو انگارۀ کلی وجود داشته و دارد: 1) از یک‌سو این پرسش همواره مطرح شده است که میزان سازگاری و تطابق معرفتیِ وجوه اجتماعی این پدیدۀ دینی با علوم اجتماعی معاصر غربی که ماهیتی سکولار دارند، تا چه اندازه است؟ و 2) از سوی دیگر مخصوصاً از سوی تحلیل‌گرانی که نگاه اجتماعی-تمدنی به این پدیده دارند، این پدیده گامی به سویِ تحقق تمدن نوین اسلامی در مقابل تمدن غربی، «آماده‌شدن برای عصر ظهور امام زمان (عج)» یا حرکتی جهت امت‌سازیِ اسلامی و نظایر آنها مخصوصاً در استمرار حرکتِ انقلاب اسلامی قلمداده می‌شده است.
آنچه این دو انگاره را به یکدیگر مرتبط می‌سازد، نه سابقۀ دیرین زیارت اربعین از زمان معصومین (ع)، بلکه ظهور پیاده‌روی اربعین، مخصوصاً در سطح یک پیاده‌روی جمعی گسترده در زمانه‌ای است که مدرنیۀ غربی و دستاوردهای آن، در سطح جهانی گسترده شده است. این انگاره‌ها هرچند بی‌تردید واجدِ بینش‌ها و نگرش‌هایی هستند، اما اگر بخواهیم دربارۀ آنها گرفتار سوءتفاهم نشده و از بی‌معنایی آنها برحذر مانده و از بی‌هویتیِ باورهای پیرامون آنها مراقبت کنیم، بایستی این انگاره‌های کلی را از طرُق مختلف سنجیده و در معرض آزمون قرار داده و تدقیق کنیم. در کنار راه‌های دیگر آزمون و سنجش، می‌توان به‌لحاظ نظری، این انگاره‌ها مخصوصاً وجوه اجتماعیِ آنها را در مواجهۀ با ادبیات علوم اجتماعی قرار داد و حدودوثغور یا ظرفیت آنها را مشخص‌تر کرد. این مقاله قصددارد شباهت‌ها و تفاوت‌های اتوپیاهای غربی را با زیارت اربعین به‌مثابه یک حرکت اتوپیایی مقایسه کرده است.

مقدمۀ اول: علوم اجتماعی غربی، از تحقق بالفعل ایدۀ ترقی تا اتوپیای ترقی
نویسندگان متعددی از جمله جورج کالینگ‌وود، در کتاب مفهوم کلی تاریخ، کارل لویت در معنا در تاریخ، سیدنی پولارد در مفهوم ترقی، الکس کالینکوس در درآمدی تاریخی بر نظریۀ اجتماعی، اریک وگلین در علم جدید سیاست و حتی فردریک کاپلستون در جلد پنجم تاریخ فلسفه‌اش و دیگران متذکر شده‌اند که ایدۀ ترقی یکی از ارکان ضروریِ تکوین علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی معاصرِ غربی است. ایدۀ ترقی که تقریباً از سدۀ هفده و هجده میلادی توسط افرادی نظیر پرودون، ویکو، ولتر، کندروسه، تورگو و نظایر آنها از بسط منطق علوم طبیعی مدرن نظیر فیزیک و زیست‌شناسی تکاملی صورت‌بندی شد، تاثیری به‌سزایی بر تاسیس جامعه‌شناسی در کنت نهاد. نظریۀ تاریخی آگوست کنت، با این استدلال که ادوار تاریخی الاهیاتی و متافیزیکی را مربوط به گذشته می‌داند، نقطۀ اوج و بلوغ «ترقیِ» تاریخ بشری در تکوین جامعۀ مدرن دانسته و جامعه‌شناسی را علم به این تاریخ و جامعه بلوغ‌یافته معرفی می‌کند. این نگاه پوزیتیویستی در امیل دورکیم تکمیل شد و او نظریۀ جامعه‌شناسی پوزیتیویستی‌اش را جایگزین و توضیح تکامل‌یافته‌ای به‌جای نظریۀ ادیان الهی دربارۀ هبوط انسان در توضیح نقطۀ آغاز و انجام انسان معرفی می‌کند.
این نگاه خوش‌بینانۀ پوزیتیویستی نسبت به اثبات، تحقق و «فعلیت» آرمانشهر دنیای مدرن یا همان ایدۀ ترقی و توضیح صورتِ جمعیِ آن در قالب جامعه‌شناسی، با نقدهای مارکس نسبت به نظام سرمایه‌داری به‌عنوان مهمترین تجلیِ ایدۀ ترقی و پیشرفت همراه شد. مارکس با اشاره به استثمار طبقۀ کارگر (پرولتاریا) در نظام سرمایه‌داری، معتقد است که شکلی از یهودیت یا مسیحیت مستقر، دین مختص سرمایه‌داری است و به همین جهت، دین که افیون توده‌ها وآه دل ستمدیدگان است مانعی برای تحقق انقلاب پرولتاری تلقی شده می‌شود. جملۀ مشهور او «بیندوزید، بیندوزید، این است قانون موسی و پیامبران» بیانگر آن است که سرمایه‌داری با تکیه بر برداشتی از دین، سامان‌یافته است. با این‌حال نظریۀ انقلابی مارکس مبنی بر وحدت تمام کارگران جهان برای وقوع انقلاب پرولتری که در مانیفست کمونیست به تصریح بیان می‌شود، در واقع دعوتی شبه‌دینی و پیامبرانه است.
علاوه بر مارکس، ماکس وبر نیز نسبت به آیندۀ جهان مدرن تردید‌هایی روا می‌دارد. او نه تنها در توضیح منشاء سرمایه‌داری به اخلاق پروتستانی اشاره کرده و کار اقتصادی را زدایندۀ تردید دینی می‌دانست، بلکه سلطۀ عقلانیتِ معطوف به هدف (عقلانیت ابزاری) نسبت به کنش عاطفی یا سنتی را از ویژگیِ دنیای مدرن دانسته و آن‌را محصول ترقی این جهان نسبت به گذشته قلمداد می‌کرد؛ با این‌حال او تحت تاثیر نیچه، برخلاف نگاه خوش‌بینانۀ پوزیتیویستی کنت و دورکیم، نسبت به پیامدهای ناگوار این نوع عقلانیت، فی‌المثل قفس آهنین تحذیر می‌داد.
پس از تردید در خوش‌بینی پوزیتیویستی اولیه نسبت به تحقق بالفعل ایدۀ ترقی و نقدهای مارکس و تحذیرهای نیچه و وبر، در نیمۀ دوم قرن بیستم مانهایم سعی کرد تا جایگاه ایدۀ ترقی را در نسبت با جامعه‌شناسی بازخوانی کند. کارل مانهایم که به تصریح خود، متاثر از دو متفکر قرن نوزدهمی، یعنی مارکس و نیچه بوده، با قبول ایدۀ مارکس مبنی بر گرفتاریِ جهان سرمایه‌داری در ایدئولوژی‌های طبقاتی، راهکار را نه در انقلاب پرولتاریایی، بلکه در توجه به مفهوم اتوپیا جستجو نمود. در مقابل وضعیت ایدئولوژیک که امکان تغییر و تحول و حرکت جامعۀ مدرن به سویِ «ترقی» بیشتر را سلب می‌کند، مفهوم و تفکر اتوپیایی، در تقابل با ایدئولوژی، بیانگر موقعیت افرادی در جامعه است که در تلاش برای دگرگون‌ساختنِ وضع موجود‌اند. آنچه در تحلیل مانهایم اهمیت دارد، آن است که او برخلاف نگاه پوزیتیویستی کنت یا دورکیم، ایدۀ ترقی را نه در شکل تحقق‌‌گرفته و فعلیت‌یافته در اکنون، بلکه همچون نیروی اتوپیایی برای افق‌گشایی نسبت به آینده معرفی می‌کند.

  1. مقدمۀ دوم: ایدۀ ترقی به‌جای زیارت مسیحی
    کارل لویت در کتاب معنا در تاریخ در ضمنِ مقایسۀ ایدۀ ترقی در دنیای مدرن با فلسفۀ تاریخ مسیحی آگوستین، متذکر می‌شود که ایدۀ ترقی در دنیای مدرن، به‌عنوان جایگزینی برای زیارت در فلسفۀ تاریخ آگوستین شکل گرفت. در جهان مسیحی ماقبل نهضت اصلاح دینی، نهاد کلیسا با مرجعیتی که در جهان اجتماعی مسیحی داشت، به‌مثابه نهادی تلقی می‌شد که زیارت آن، به‌مثابه تلاشی برای رستگاری قلمداد می‌شد. از آنجا که غایت ایدۀ ترقی نیز سعادتمندی و رستگاری است، زیارت این نهاد به‌مثابه میراثی از مسیح (ع)، جستجویِ سعادتمندی و رستگاری بود. به همین جهت، زیارت، کار یا کوششی جهت تحقق سعادتمندی و رستگاری تلقی می‌شد و جایگزین ایدۀ ترقی مدرن در جهان مسیحی بود.

. نتیجه‌گیری: زیارت شیعی و تفکر اتوپیایی: شباهت‌ها و تفاوت‌ها
با توجه به مقدمات فوق، به‌نظر می‌رسد دربارۀ ماهیتِ اتوپیایی زیارت و پیاده‌روی اربعین، مخصوصاً از حیث اجتماعیِ آن، می‌توان دست به تاملاتی زد تا از این منظر، به مقصود اصلیِ این مقاله یعنی تامل دربارۀ حدودوثغور این زیارت با ایده‌هایی نظیر تمدن نوین اسلامی یا زمینه‌سازی برای عصر ظهور پرداخت. میان زیارت شیعی و نگاه اتوپیایی غربی به ایدۀ ترقی شباهت‌ها و تفاوت‌هایی قابل بررسی است تا از این منظر، افق‌هایی برای علوم اجتماعی اسلامی-ایرانی گشوده شود:
1) هانری کربن در گفتگو با علامه طباطبائی (ره)، معتقد است که ایدۀ ترقی، واکنشی به نگاه حلول‌گرایانۀ مسیحی است که منجر به طرح ایدۀ ترقی به شکل سکولار در دنیای مدرن شده است. علامه طباطبائی در قیاس با ایدۀ حلول در مسیحیت، به ایدۀ تجلی و ظهور در تشیع اشاره کرده و آن‌را در ارتباط با امام معصوم شیعی (ع) که محور زیارت است، تعریف می‌کند. با نظر به مقدمات مطرح در این مقاله و تاثیر ایدۀ ترقی در تکوین علوم اجتماعی غربی و با این مقدمه، می‌توان دربارۀ نحوۀ تاثیر زیارت به‌مثابه جایگزینی برای ایدۀ ترقی در تکوین علوم اجتماعی اسلامی-ایرانی تاملاتی داشت.
2) همانطور که مانهایم متذکر شده است، با نقدهای مارکس به نظام‌ سرمایه‌داری روشن شد که ما در نظام سرمایه‌داری، نمی‌توانیم تحقق بالفعل وضعیتِ آرمانی را جستجو کنیم، بلکه ایدۀ ترقی می‌تواند در قالبِ نوعی اتوپیا، متضمن تحول و تغییر در جامعه باشد. از این منظر و البته با نظر به تمایز اتوپیای غربی و زیارت، به‌نظر می‌رسد زیارت اربعین می‌تواند راهکاری برای تحول و تغییر جامعه و زندگی روزمره ایجاد کند. با نظر به اینکه تحقق بالفعل جامعۀ آرمانی شیعی، با حضور امام معصوم (ع) در آخرالزمان رقم می‌خورد، روشن است که نگاه فعلیت‌یافته و پوزیتیو (اثباتی) به پیاده‌روی اربعین به‌مثابه آرمانشهری شیعی صحیح نیست، اما می‌توان نگاهی اتوپیایی به زیارت برای نیل به آن آرمانشهر داشت.
3) اتوپیا از U و topos مشتق شده و به‌معنای ناکجا-آباد یا لامکان است و در مقابل وضعیت و «مکان» کنونی، لامکانی است که تجربۀ آن می‌تواند افق‌هایی را برای انسان بگشاید. در اتوپیاهای مدرن غربی، هدف نهایی ، نیروی محقق‌کنندۀ آن و مکان یا زمانِ تحقق آن، اولاً کاملاً این‌دنیایی ترسیم می‌شوند و ثانیاً به همین جهت، کاملاً وابسته به آن نظریه‌پرداز، متنوع و متکثر‌اند. این در حالی است که زیارت، از منظر نگاه اتوپیایی، معطوف به امام معصوم (ع) است که طبق عقاید شیعی، اولاً کاملاً متعین در اشخاص خاص بوده و ثانیاً هدایتگر ما در عصر غیبت نسبت به گمراهی‌ها و حیرت‌های زمانه است.
4) یکی از اموری که اتوپیاها را تخریب می‌کند، دخالت ناسازگار عوامل سیاسی و قدرت برای تحقق بالفعل اتوپیاها پیش از تحقق شرایط تحقق‌شان فل‌المثل یکی از دلایل شکست اتوپیای مارکسیستی در اتحاد جماهیر شوروی، دخالت سیاسی و برخاسته از قدرتِ حزب بلشویسم در اتحاد کارگران برای قیام پرولتاریا بود. از این‌ افق، بنظر می‌رسد مداخلات سیاسی «ناسازگار» با تفکر شیعی برای تحقق انحرافیِ آرمانشهر مهدوی یا تلقی نادرست از این جایگاه این مراسم در نسبت با آرمانشهرِ شیعی، می‌تواند ظرفیت‌های موجود اتوپیایی این پیاده‌روی و زیارت را نیز تخریب کند و ظرفیت معنابخش آن‌را تبدیل به ایدئولوژیِ مخرب سازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

فارسی