همراه با کاروان حسینی / هفتم ذیحجه

همه چیز زیبا بود ـ مجموعه آثار استاد عبدالحمید قدیریان
۱۳۹۴/۰۸/۲۷
همراه با کاروان حسینی / هشتم ذیحجه
۱۳۹۴/۰۸/۲۷

همراه با کاروان حسینی / هفتم ذیحجه

 

امشب کسی از کنار کعبه ندا می کند؛ آنانی که خون قلب خویش را پیوسته در راه ما می بخشند و خود را آماده لقاءالله کرده اند، آماده باشند که سپیده دمان کوچ می‏کنم. ان‏شاءالله!

مردمانی که در طواف به گِرد کعبه، در انتظارِ اِحرام و عَرفات و مَشعر و منی بودند،

سودای رجم شیطان در سر پروراندند و به گِرد خانه چرخیدند.

و گویی نشنیدند، پیش از آنکه آنان را به لقاءالله خواند، حمد کرد پروردگارش را و ستایش نمود او را.

گفت؛ آنچه او بخواهد همان خواهد شد و هیچ قدرتی نیست جز در دست خدا، و درود خداوند بر رسول او.

مرگ، همچون گردنبندِ گردن دختران، بر فرزندان آدم آویخته است، و من چه بسیار شیفته دیدار نیاکانم هستم، همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف.

قتلگاهی برای من مقرر شده تا در آنجا فرود‏آیم. گویی می‏بینم که در سرزمینی میان نواویس و کربلا،

گرگهای حریص، بند بند جسمم را از هم می گسلند تا شکمبه ها و اَنبان‏های خالی خویش را پُر کنند.

از دورانی که پیش از این به قلم نگاشته شده گریزی نیست و رضایت خداوند رضایت ما اهل بیت است.

بر بلای او شکیباییم که او به تمام و کمال پاداش صابران را عطا می کند.

هرگز پاره های تن رسول خدا از او جدا نخواهند شد تا در حریم قدس کبریایی گرد آیند و چشم او به دیدارشان روشن شود و وعدۀ خود را در حقشان وفا کند.

اکنون، آنانی که خون قلب خویش را پیوسته در راه ما می بخشند و خود را آماده لقاءالله کرده اند، آماده باشند که سپیده دمان کوچ می‏کنم. ان‏شاءالله!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

فارسی