همراه با کاروان حسینی / سیزدهم ذیحجه

همراه با کاروان حسینی / دوازدهم ذیحجه
۱۳۹۴/۰۸/۲۷
همراه با کاروان حسینی / چهاردهم ذیحجه
۱۳۹۴/۰۸/۲۷

همراه با کاروان حسینی / سیزدهم ذیحجه

شب از راه رسیده بود و کاروانیان برخی در پناه خیمه ها آرمیده و گروهی به گِرد آتش نشسته و گوش جان سپرده بودند به آیات کتاب الله، که به صدای بُریر تلاوت شد.

نسیم شبانگاه، شعله های پی سوز را بازی داد و خیمۀ قافله سالار، میزبان میهمانی دیگر بود.

قافله سالار گفت؛ از کدام قبیله ای؟

مرد گفت؛ از بنی اسد.

پرسید؛ برادر اسدی، از کجا می آیی؟

گفت؛ از عراق.

پرسید؛ مردمان را چگونه وداع کردی؟

گفت؛ در حالی که دلهای آنان با تو و شمشیرهایشان با بنی امیه است.

قافله سالار لحظه ای به سکوت نشست و آهی کشید.

گفت؛ راست می گویی برادر!

و پیالۀ شیر را به او تعارف کرد. مرد اسدی جرعه ای نوشید و نفسی تازه کرد.

گفت؛ فرصت را غنیمت بدانم و پرسشی کنم؟

قافله سالار اجازه داد.

گفت؛ مرا از مُراد آیه

یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ

آگاه می کنی؟

گفت؛ امام بر دو گونه است، امامی که به هدایت می خواند، و امام گمراهی که به ضلالت دعوت می کند.

هر که امام هدایت را پاسخ دهد به بهشت رهنمون شود، و هر که امام ضلالت را اطاعت کند به آتش درآید.

و این قول خدای تعالی است که فرمود؛ گروهی در بهشتند و گروهی در آتش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

فارسی