رمضان مهدوی؛ جلسه هفتم: پاسخ به سوالات: 10 دلیل در مهدوی بودن تعابیر «یحییکم» (بقره ۲۸) و «حیاه طیبه» (نحل ۹۷)

رمضان مهدوی؛ جلسه ششم: راهبرد بهره از حیات طیبه ظهور؛ عمل صالح مبتنی بر ایمان (نحل ۹۷)
۱۳۹۹/۰۲/۲۶
رمضان مهدوی؛ جلسه هشتم: دوران ظهور، دوران حیات انسان(بقره28) و حیات عالم (روم19)
۱۳۹۹/۰۲/۲۶

صوت جلسه

حسب لبیک به رهبر معظم انقلاب در بحث نیمه شعبان، نسبت به سوق جامعه به مباحث و فضاهای مهدوی، ماه رمضان امسال بر سفره قرآن کریم نشستیم و با رویکردی مهدوی، یاد و نام مولایمان مهدی عج را، حلاوت بخش افطار و سحر خویش ساختیم.

امروز قصد داریم به سوالاتی که در این زمینه به دستمان رسیده پاسخ بدهیم و در جلسات بعدی وارد بحث سرزمین مهدوی در دیگر آیات قرآن بشویم: از میان سؤالات، سوالی را درباره آیه 28 سوره بقره پاسخ می‌دهیم و سپس سوالی را در مورد آیه 97 سوره نحل!

بر اساس کریمه 28 سوره بقره، عرض کرده بودیم که انسان 5 دوره زیستن دارد؛ ارواحی که پا به دنیا نگذارده‌اند در اولین دوره هستند، ما اهل دنیا در دومین دوره هستیم، و افرادی که از دنیا رفته‌اند در سومین دوره زتدگی خود قرار دارند. و البته دو مرحله دیگر زندگی نیز، یکی در سرزمین ظهور و یکی پس از قیامت واقع خواهد شد. و گفتیم که مرحله قبل دنیا با عنوان «موت»، مرحله دوم یعنی درون دنیا با عنوان «حیات»، مرحله سوم یعنی مرگ و ورود به برزخ مجدداً با عنوان «موت»، مرحله چهارم یعنی سرزمین مهدوی مجدداً با عنوان «حیات» و مرحله پنجم یعنی سرزمین قیامت با عنوان «الیه ترجعون» مطرح شده.

حال سوالی که به دست ما رسیده این است که شاید مرحله چهارم و پنجم، هر دو درباره قیامت باشد و حکایتگر معاد جسمانی باشد! یعنی وقتی می گوییم «ثم یحییکم ثم الیه ترجعون» تماماً توصیف قیامت باشد و ارتباطی به سرزمین ظهور نداشته باشد. پاسخ این سؤال چیست؟

در پاسخ عرض می‌کنیم بر اساس ظواهر آیه و مفاهیم مطرح در آن، باید بین این پنج مرحله نسبت اساسی وجود داشته باشد. با توجه به ظاهر آیه، مرحله اول یعنی «کنتم امواتا» مربوط به پیش از دنیا است؛ یعنی دوران ارواح یا دوران برزخی و عالم ذر انسان که سابقه بسیار بسیار طولانی دارد! مرحله دوم یعنی «فاحیاکم» قطعاً مربوط به دوره دنیا است؛ دنیایی که چند میلیون سال از عمر آن گذشته و حسب متون متقن قرآنی و روایی، فقط ده هزار سال، تاریخ انسان دارد! پس مرحله اول و دوم با این سابقه زمانی است! مرحله سوم هم که طول عمری حداقل به وسعت تاریخ انسان دارد! خب، با این توصیف نسبت به 3 دوره عظیم، به سراغ مرحله چهارم و پنجم برویم. چه چیز به دستمان می‌آید؟ فقط توصیف قیامت است؟ و معاد جسمانی؟ و به چه دلیل عرصه عظیمی که بالغ بر 1200 آیه از قرآن نسبت به آن سخن می‌گوید را بتوانیم حذف کنیم؟ عرصه‌ای که در آیات و روایات، به عنوان عرصه طلایی زندگی بشر معرفی شده!

از وجه دیگر نگاه کنیم؛ حسب تعبیر «ثم» که بین 3 مرحله آخر آمده، می‌بایست بین این سه مرحله نسبت اساسی و زمانی وجود داشته باشد و بین هر یک مدتی طولانی فاصله وجود داشته باشد؛ «ثم یمیتکم، ثم یحییکم، ثم الیه ترجعون» عرض کردیم، مرحله سوم که طول عمری حداقل به وسعت تاریخ انسان دارد! و مرحله پنجم هم که ترسیم فضای قیامت است. خود بیابید که بین این دو، مرحله چهارم چه می‌تواند باشد؟ همان قیامت؟ یا دوران طلایی زندگی بشر؟

از وجه سوم نگاه کنیم؛ اساساً چه دلیلی می‌تواند وجود داشته باشد که در بین مراحل پنج گانه زیست انسان، سرزمین ظهور حذف شود؟ مگر حسب آیه 81 سوره آلعمران عهد انبیاء الهی در عالم ذر نسبت به این موضوع ستانده نشده؟ مگر دوره حضور انبیاء ع در دنیا طبق همین آیه، دوره دریافت نعمات برای آمادگی نسبت به حکومت واحد جهانی نبوده؟ این موضوع که حتی در تلمود کتاب مذهبی یهودیان هم ذکر شده! مگر دوره ایمان به رسول و نصرت او هنگام رجعت در کریمه 81 آلعمران، مبنای چینش همه تاریخ از گذشته تا دوران مهدویت نبوده؟ چگونه می‌توانیم بپذیریم که این دوره اساسی و بنیادین در نقشه راه کلیِ آیه 28 سوره بقره دیده نشده باشد؟ و البته شواهد متعدد دیگر قرآنی هم حکایت از این موضوع دارد

از وجه چهارم می‌توان به آیات «و یحیی الارض بعد موتها» از جمله آیه 19 سوره روم نگاه کرد که تطبیق مناسبی با مراحل مطرح در بقره 28 دارد و اتفاقاً روایات ذیل آن هم در حوزه مهدویت است.

از وجه پنجم می‌توان به آیه 11 سوره مؤمن اشاره نمود: «قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین…» دوبار میراندن و دوبار زنده شدن که به تعبیر ائمه معصومین ع نیز در دوره رجعت خواهد بود. پس از پنج وجه به این سؤال پاسخ دادیم.

اما سؤال بعدی در مورد آیه 97 سوره نحل؛ در این آیه عرض کرده بودیم که سخن بر سر اهالی دنیا یا همان احیاء شدگان در دنیا است که با ایمان و عمل صالح، در دوران حیات طیبه مهدوی مجدداً احیاء می‌شوند! حال سوالی که به دست ما رسیده این است که شما حیات طیبه را در زمان رجعت معرفی نمودید! شاید «فلنحیینه حیاه طیبه» تنها مصداقش در رجعت نباشد، فقط در سرزمین ظهور نباشد! بلکه در دنیا هم باشد و ایمان و عمل صالح در دوره دنیا، موجب حیات در همین دنیا شود؛ یعنی منظور این باشد که خداوند، قلوب مرده را در این دنیا احیاء می‌کند!

مقدمتا عرض کنیم که بجای رجعت، از کلمه سرزمین ظهور استفاده کنیم که وسعت بیشتری دارد. و البته دارای مراحل گوناگون است و رجعت انسان‌ها نیز در طی زمانی طولانی و مراحلی مختلف، در آن شکل خواهد گرفت! اما در پاسخ عرض می‌کنیم که حیات بخشی طبق آیات مختلف قرآن، روایات، سایر کتب آسمانی و بر اساس منطق عقل، همیشه بوده و هست؛ هم در عالم ذر، هم دنیا، هم هنگام بازگشت به برزخ، هم ادوار مهدویت، هم قیامت و هم بهشت! تبعا در دوره دنیا هم انسان زنده، قلبش با ایمان و عمل صالح احیاء می‌شود و در آن تردیدی نیست! اما برای کشف منظور خدا در آیه 97 سوره نحل چه کنیم؟ حسب آیه 28 بقره، دو دوره با ویژگی حیات بخشی معرفی شده است؛ علی رغم اینکه در همه ادوار، حیات بخشی وجود دارد اما در نگاه کلی، دو دوره با این ویژگی معرفی شده؛ دوره دنیا و دوره مهدویت! و جالب آنکه در قرآن هم که نگاه می‌کنیم فقط و فقط دو نوع توصیف در آیات 67 گانه نسبت به تعبیر حیات وجود دارد؛ یکی حیات و زندگی دنی و پایین و پست در 66 آیه! و یکی هم حیات و زندگی طیبه در یک آیه! پس حسب این نوع از استدلال، این احتمال مطرح می‌شود که حیات دنی و پست در قرآن، تطبیق با دوره دوم مطرح در بقره 28 داشته باشد و حیاه طیبه مطرح در نحل 97، تطبیق با دوره چهارم مطرح در بقره 28 داشته باشد.

از وجه دیگر نگاه کنیم؛ حسب ادبیات عرب، عبارت «حیاه طیبه» در آیه، مفعول مطلق است! «فلنحیینه حیاه طیبه» یعنی اهل ایمان و عمل صالح را زنده می‌کنیم و حیات می‌بخشیم به نحو حیات طیبه! در اینجا هم ضعف ایشان در دوره حیات قبلی مطرح است، و هم از افاضه حیات در شیء سخن به میان آمده است! آیه صراحت لفظ دارد که خداوند، مؤمن مصلح را به حیات جدیدی غیر از حیاتی که به دیگران داده زنده می‌کند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می‌دهد! به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی، اگر بنا به «تغییر» بود، کافی بود تا بفرماید «ما حیات او را طیب می‌کنیم» این را نفرمود، بلکه فرمود «فلنحیینه» او را به حیاتی طیب، زنده می‌سازیم. و این به معنای حیاتی ابتدایی، جداگانه و جدید است! و از باب تسمیه مجازی هم نیست!

از وجه سوم رجوع به سخن برخی مفسرین خواهیم داشت که موید کلیت مدعای ما است: مرحوم فخر رازی در تفسیر خود، حیات طیب را حیات بهشتی بدون مرگ و بدون فقر و بیماری و شقاوت می‌شمرد! صاحب تفسیر روح المعانی نیز به نقل از شریک، این حیات را خارج از دنیا و در فضای برزخ می‌شمرد.

از وجه چهارم، می‌توان به آیات «و یحیی الارض بعد موتها» از جمله روم 19 نگاه کرد که تطبیق مناسبی با مراحل مطرح در بقره 28 دارد و روایات ذیل آن هم در حوزه مهدویت است. و موید همین معنا در آیه 97 سوره نحل هم می‌باشد

اما پایان سخن و وجه پنجم را به روایات عترت ختم می‌کنیم. در روایات مربوطه دو نوع سخن موجود است اولاً حسب سخن امام صادق ع در امالی صدوق که حیوه طیبه را قناعت و رضایت به تقدیر خداوند دانسته که امری در درون دنیا است. اما امام صادق ع در روایت دیگر به نقل از معانی الاخبار، این آیه را تطبیق با آیه 40 سوره غافر نموده و حیات طیبه را حیات پس از این دنیا و درون بهشت خوانده است! حسب مجموع استدلال‌ها گمانمان به این است که روایت اول، روایتی تأویلی باشد و نه تفسیری! و روایت دوم را به دلیل انطباق دقیق‌تر با اجزاء آیه و چینش آن، روایتی تفسیری قلمداد می‌کنیم. والله العالم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

فارسی