نشست تخصصی «اربعین، امت و مفاهیم جدید هنر»

نشست تخصصی «اربعین، حب اهل بیت، امت توحیدی»
۱۴۰۰/۰۶/۲۶
سخنرانی آنلاین «الهیات اجتماعی در زیارت اربعین»
۱۴۰۰/۰۶/۲۶

ارائه کننده: دکتر علی اصغر محکی

موضوع پنل: راهبردهای کلان انتقال آموزه های اربعینی

انتقال آموزه های اربعین، یعنی چه؟ وقتی از انتقال آموزه های اربعین سخن می گوییم؛ در واقع راجع به یک فرایند ارتباطی صحبت کنیم، که طی آن قرار است مفهوم (شناخت، باور، نگرش، رفتار، یا احساس) مورد نظر خود (آموزه های اربعین) را به دیگران انتقال دهیم؛ تا آنها نیز به همان شناخت، باور، نگرش و احساسی برسند که ما قبلا آن را تجربه کرده ایم.
فرایند انتقال آموزه ها، یک موضوع ارتباطی است. موضوعات ارتباطی را می توان در سه سطح دید: تکنیکی ؛ تاکتیکی؛ راهبردی.
تکنیک های ارتباطی: تکنیک کوچک‌ترین واحد یادگیری یک مهارت است. مانند تکنیک های مذاکره، چانه زنی؛ جلب توجه؛ مهارت های کلامی و غیرکلامی.
تاکتیک های ارتباطی: وقتی حاشیه‌های تکنیک را هم بیاموزیم و بدانیم که تکنیک در کجا به کار می‌رود و در کجا به کار نمی‌رود و چه فرصت‌ها یا تهدیدهایی ایجاد می‌کند و در مقابل چه کسانی قابل استفاده است و در مقابل چه افرادی قابل استفاده نیست و زمان مناسب بکارگیری آن چیست، و بر این اساس تکنیک را در دستیابی به استراتژی خود به کار بگیریم، می‌توانیم بگوییم از یک تاکتیک استفاده کرده‌ایم. کسانی که در فضای مجازی، با دیگران بحث و مجادله می کنند، هر قدر هم در تکنیک ها و مهارت های ارتباطی ورزیده باشند، می دانند که تکنیک های آنان همیشه اثرگذار نیست و گاهی حتی اثر عکس می دهد.
سطح بحث ما در اینجا، نه تکنیکی است و نه تاکتیکی؛ بلکه راهبردی است. راهبرد مفهومی کلان‌تر، عمیق‌تر، بلندمدت‌تر و گسترده‌تر از تاکتیک است. اگر رسیدن به قله را استراتژی خود بدانید، هر گام یک تاکتیک محسوب می‌شود، گام‌ها عموماً رو به سوی قله هستند، اما اگر مانع یا مشکلی باشد، بعید نیست گام‌هایی بردارید که در ظاهر شما را به قله نزدیک نمی‌کنند اما در نهایت، با دور زدن موانع موجود کمک می‌کنند به قله برسید.
دو مکتب عمده مطالعات ارتباطی:
۱. «ارتباط، به عنوان فرایند انتقال پیامها» و
۲. «ارتباط، یعنی تولید و تبادل معانی» است.
مکتب «فرایند» به جامعه شناسی و روان شناسی تکیه می کند و دلمشغول مطالعه عمل ارتباط است. اما مکتب «معانی» بر نشانه شناسی و زبان شناسی و موضوعات هنری تکیه می کند و به مطالعه آثار ارتباط می پردازد و مهمترین گرایش های آن، نشانه شناسی، ساختارگرایی، تجربه گرایی و مطالعات فرهنگی است.
در طرح مفهومی انتقال آموزه های اربعین، توجه ما به جای اینکه در سطوح تکنیکی و تاکتیکی به رسانه و پیام و مخاطبان و سازمان هایی خاص متمرکز باشد، روی اهداف و راهبردهای کلان تمرکز دارد.
در جمع بندی که از مصاحبه های عمیق با کارشناسان و خبرگان فرهنگی کشور در باره آسیب های انتقال آموزه های فرهنگی داشته ام، دریافته ام که آنها آسیب ها و مشکلات را در چهار سطح می بینند: مشکلات ساختاری؛ مشکلات عاملیتی؛ مشکلات اقدام ارتباطی و فقدان نگرش شبکه ای؛ و مشکلات فقر ظرفیت ها.
مشکلات ساختاری؛ ناظر بر فقدان، کژکارکردی و یا ناکارآمدی ساختارهای مربوط به انتقال آموزه های فرهنگی است که مانع از اقدامات اثربخش می شود. بر این اساس، برای انتقال آموزه های اربعین، باید ساختارهای لازم ایجاد و یا اصلاح شوند. آنانی که مشکلات عاملیتی را مهم می دانند، می گویند که مخاطبان هدف، باید زمینه پذیرش پیام ما را داشته باشند. این زمینه هنگامی وجود دارد که پیام متناسب با ویژگی های (ذهنی، اجتماعی، فرهنگی و …) آنان باشد و آنان نیز با نگرشی مساعد، آمادگی پذیرش پیام را داشته باشند. اما آنانی که مشکلات را عمدتا مربوط به فقدان اقدامات ارتباطی_ شبکه ای مناسب می دانند؛ می گویند: ارتباطات و رسانه ها، تولیدکننده و توزیع کننده مستمر نشانه ها و معانی هستند. آنها در شبکه ای گسترده از تعاملات، فضا و چارچوبی را فراهم می کنند که فرهنگ، سیاست و اجتماع در آن جریان می یابد. پس انتقال آموزه های فرهنگی در بافت و شبکه کارکردی ارتباطات و رسانه ها قابل فهم است. تحولات فناوری های اطلاعات و ارتباطات؛ تولید و توزیع مستمر نشانه ها و معانی را شتاب بخشیده و موجب بروز بحران های هویتی، معرفتی و اخلاقی گسترده شده و سرمایه های فرهنگی موردنیاز برای انتقال آموزه های فرهنگی را بی پشتوانه کرده است. و اما کسانی که مشکلات را مربوط به فقر ظرفیت ها می دانند، می گویند: فقدان یا کمبود یا ضعف ظرفیت ها و سرمایه های انسانی، مصنوعات و تولیدات، و یا کمبود مروجان باانگیزه و حرفه ای و دارای منزلت برای انتقال آموزه های اربعین مانع از کامیابی می شود.
با توجه به این آسیب شناسی، سه نوع راهبرد کلان را می توان پیشنهاد داد: راهبرد «تحول ساختاری»، راهبرد «تحول عاملیتی»، و راهبرد «تحول شبکه ای». در راهبرد ساختاری؛ برای انتقال بهینه آموزه های اربعینی؛ باید به دنبال «تحول و نوسازیِ نظامات انتقال ِفرهنگیِ»؛ «تحقق رویکرد علمی»؛ «استقرار نظامات مطلوب فرهنگی»؛ «بهره مندی از شایستگی فرهنگی» و … باشیم. اما از آنجا که ساختارها، دیرپا هستند و تغییرات آنها بسیار زمانبر است، این راهبرد نوعی جراحی پر هزینه و پرمخاطره و دارای ریسک است.
راهبرد عاملیتی پیشنهاد می کند که دنبال تحول در ابعاد بینش، دانش، منش و کنش نقش آفرینان حوزه انتقال فرهنگی و نیز مخاطبان هدف باشیم، بر اساس محتوای آموزه های اربعینی، و این کار را باید از طریق مهندسی فرهنگیِ پیگیری کرد، به گونه ای که سبک زندگی و کلیه ی تعاملات (فردی، خانوادگی، گروهی، ملی و فراملی) را جهت دهی، هدایت و راهبری کند.
راهبرد شبکه ای، به دنبال گسترش گفتمان اربعینی و سیال سازی اجتماعی آن در شبکه گسترده و تمام عیار فضای واقعی و مجازی تعاملات اجتماعی است. و همچنین مترصد حمایت هدفمند مادی و معنوی از ایجاد و فعالیت شبکه های هوشمند، کارآمد، شفاف و مردم نهادِ مروّج فرهنگ اربعینی است تا از این راه جبهه فرهنگی اربعینی را ساماندهی کند. به نظر می رسد این راهبرد با روح بیانیه گام دوم انقلاب و با پارادایم گفتمان اربعین نزدیکی بیشتری داشته باشد، زیرا فارغ از محدودیت ها و تنگناهای ساختاری و عاملیتی، به دنبال اجتماع سازی هدفمند مردم و اتصال شبکه های تعاملات مردمی است. راهبرد ارتباطی-شبکه ای، هم ساختار و هم عامليت را مي‌بيند. در قلب سیاست های این راهبرد، مخاطبان پویا، گزینشگر، فعال، و مدام در حال تعامل و ارتباط با یکدیگر قرار دارند؛ بنابراین این راهبرد، مخاطب را به ابعاد روانشناختي تقلیل نمی دهد و آنان را محدود و متعهد به ساختارها نمی داند، بلکه آنان را صرفا متعهد به ارزش های درونی شده انقلابی می داند.
این شبكه عظيم و دائماً پويای وسیع و فراملیتی از آحاد مردم، بیش از آن که وابسته و متعهد به بُعد مادي (سرزميني) Land scape باشد، خود را متعهد به باورهای ذهني (تصوری) Mind scape می داند. بنابراین برای انتقال آموزه های اربعینی، باید به مجموعه ای از تعاملات عناصر انسانی و غيرانساني در شبکه ای گسترده از عوامل زمینه ای، محیطی و انسانی توجه داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

فارسی