مراحل زیست انسان در عالم طبق آیه 28 سوره بقره 5 مرحله خواهد بود که ما انسانهایی که اکنون در این دنیا هستیم در مرحله دوم آن هستیم و سه مرحله دیگر از آن باقیست.
خود این مرحله دوم (زیست دنیایی انسان) طبق آیه 24 سوره یونس دارای 5 مرحله در کل تاریخ دنیا از ابتدا تا انتهای آن است. تا این زمان دو گام آن (نزول جریانات آسمانی به مانند فصل زمستان – رویش زمین و تامین مایحتاج انسان و جانداران به مانند فصل بهار) واقع شده است و ما اکنون در گام سوم (دوره زخرفها و زینتها به مانند فصل تابستان) هستیم. تنها دو گام دیگر (ایجاد یک فضای متفاوت برزخی برای تغییرات در زمین که قواعد اتفاقات آن متفاوت با دنیاست- و بعد دوره درو شدن زمین و داشتههای انسان به مانند فصل پاییز) باقیمانده تا از سرزمین دنیا عبور کنیم و به سمت سرزمین بعدی برویم. ما اکنون در آستانه دوره تحولات برزخی و آغاز فصل پاییز عالم هستیم و طبق همین آیه باید بصورت جمعی (قوم) در این اتفاقات تفکر کنیم.
آن چنان که از آیه 24 سوره یونس نتیجهگیری میشود، راهکار عبور از پاییز دنیا، راهکار عبور از بحران آخر الزمان، تفکر جمعی در آیات خداست.
خدای متعال در انتهای آیات 10و 11 سوره نحل به عنوان بسطی بر دو دوره اول آیه 24 سوره یونس، باز هم از لزوم تفکر جمعی -إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ- صحبت میکند. در ادامه این سوره باز هم خدای متعال از روییدنیهای زمین و نعمات صحبت میکند تا در آیه شصت و نهم این سوره، خدای متعال یک جمع بندی میکند و مکانیسم بهره مندی از نعمات دوره دنیا را مطرح میکند و باز به شکلی دقیق و اعجاب آور پس از طرح مکانیسم در قالب زنبور عسل به این نکته متذکر میشود: ان فی ذلک لآیۀ لقوم یتفکرون.
ببینید خدای متعال از توجه به آیات زیاد در قرآن حرف میزند، اما تفکر در آیات را کمتر میگوید، تفکر جمعی در آیات را کلاً چهار، پنج جا میگوید، سه جایش در سوره نحل است، یک جایش در سوره یونس است، ما داریم اینها را مطالعه میکنیم. آن چیزی که خدای متعال در سوره یونس نسبت به ادوار پنجگانه دنیا مطرح کرد، این را در سوره نحل دارد باز میکند، در آیه دهم، یازدهم و ادامه، و بعد در آیه شصت و نهم سوره نحل در قالب ماجرای زنبورعسل، خدای متعال یک جمع بندی میکند و نشان میدهد که اگر میخواهید قوم متفکر باشید و در این آیات تفکر کنید چگونه باید تفکر کنید، که جمع بندی درقالب زنبور عسل و مجموعه آنها ارائه میشود.
وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ (نحل-68)
ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ۚ يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (نحل-69)
در روایات داریم که مومن (در جایی یاران امام زمان) به زنبور عسل تشبیه شده است، فلذا بررسی این آیات بسیار برای انسان مهم است.
ای پیغمبر، پرورش دهنده تو به زنبور عسل وحی کرد تا از کوهها و ارتفاعات بلند (وقتی هم بر زمین میآید از درختان و مکانهای مرتفع) برای سکونت استفاده کند. زنبور عسل! همچنان که اهل ارتفاعات هستی تغذیه خودت را نیز از زوائد دنیا و چیزهایی که هنوز پرورش کامل پیدا نکرده و کال هست بر نگیر و چیزهایی را که تبدیل به ثمره شده بنوش! لذا زنبور عسل از شهد گل که انتهای فرآوری شده طبیعت در مکانیسم گل است، مینوشد. حالا بعد از انتخاب مناسب غذا و محل سکونت در گام بعدی باید در راههایی که رب پیش پایت باز کرده سلوک کنی. در این مسیر که خدای متعال بال پرواز، ارتفاعات بلند و ثمرات را به تو داده نباید مغرور باشی و باید به حالت تذلل و خاکی به سلوک ادامه دهی! حال خدای متعال انسان را مخاطب قرار میدهد! ای انسان اگر زنبور عسل با این چهار گامی که مطرح شد همراهی کند، از درون این زنبور نوشیدنیای بیرون میآید، که علیرغم رنگهای گوناگون، دارای یک استاندارد عظیم، یعنی شفا برای همه مردم است. حالا همه این ماجرا نشانهای است برای قومی که تفکر میکنند!
حال طبق این مثال و روش اگر انسان میخواهد بصورت گروهی در ادوار پنجگانه دنیا تفکر کند ابتدا باید دوربین و زاویه نگاه خود را در ارتفاعات بالا ساکن کند. نمیتوان زاویه نگاه را در زمین مستقر کرد، هزاران چیز اطراف آدمی باشد و بعد در این آیات تفکر کند. برای مثال در ماجرای کربلا زاویه مستقر در دنیا خون و کشتار میبیند، اما زاویه دید زینب (س) که در ارتفاعات مستقر است و از آن بالا ثمرات این خون تا آینده را میبیند، جز زیبایی نمیبیند! آیا لیبرال دموکراسی، یا فلان نظریه باعث دید مرتفع میشود؟ خیر! پس باید کنار گذاشته شود.
در گام دوم، انسان متفکر نباید از هر مزبلهای بنوشد، بلکه باید از شهدها تغذیه کند. . لذا در قرآن کریم وقتی گفته میشود که فلینظر الانسان الی طعامه، انسان نگاه میکند به اینکه چه دارد میخورد، امام معصوم در ذیل آیه شریفه میفرماید که انسان نگاه میکند چه چیزی را دارد دریافت میکند؟ چه فکری را…؟ فقط ثمره بنوش، در مال میشود مال حلال، در فکر سراغ کدام فکر رفتی؟ از کدام بخش فضای مجازی داری فکر میگیری، روحیه میگیری، حس میگیری؟ مزبله است؟ سرزمین نور است؟ از کجا داری میگیری…؟
در گام بعد ای انسان متفکر! مثل زنبور عسل بیا بالا، از ثمرات بنوش و در سبل رب سلوک کن. امروزه چگونه یه جوانمان بگوییم سبیل رب چی هست که بعد بگوییم سلوک کن که بعد انتظار داشته باشیم متذللانه و خاشعانه سلوک کند..؟ تا ارتفاعات برای جوان ما، نشان داده نشود، تا زمانی که مزبلهها کنار زده نشود و قیمت ارتفاعات روشن نشود، او چه جوری متوجه بشود سلوک کند؟
قوم متفکر دقیقاً طبق مدل زنبور عسل باید همین گامها را طی کند. بزرگان جامعه، سیاستگذاران فرهنگی جامعه، باید ارتفاعات نگاه نسبت به آینده را برای جامعه مطرح کنند.
حاج قاسم سلیمانی آمد گفت امام میدانید کی هست؟ امام کسی نیست که میایستد و میگوید برو، امام کسی است که میرود و بعد میگوید بیا! او امام معصوم را تعریف نکرد اما یک امامت کوچک تعریف کرد و نشان داد، لذا با رفتارش، جبهه مقاومت شکل گرفت. او خودش رفت در ارتفاعات و ارتفاع را نشان داد. امامت میرود، میدان را واقع میکند، باز میکند.
نشان داد باید از ثمرات نوشید نه از هر چیزی و نشان داد سلوک یعنی چی، نشان داد بخشی از میدان با طرح و ایده و مطالعه شکل میگیرد، ولی بخشی از سلوک در خود میدان شکل میگیرد، باید توکل به خدا کرد، دست به سوی آسمان برداشت و بعد به قاعده والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا، در میدان دنبال هدایت خدا گشت، چیزی که بارها حاج قاسم گفت. حاج قاسم چه با این آیات آشنا بود چه نبود، مدل زنبور عسل را رفت، فاسلکی سبل ربّک، سبل رب را رفت، سر به زیر، خاضع، متواضع، کأنّه هیچی ندارد در قبال خدا و جبهه حق، در مقابل جبهه باطل سینه ستبر، اما در سبیل رب چگونه بود؟ فاسلکی سبل ربّک ذُللا، و چقدر زیبا، شبکه جبهه مقاومت شکل گرفت.
خوب یک چنین انسانی خروجیاش چی میشود؟ یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه، خروجیاش میشود شراب مختلف الوانه. چرا مختلف الوانه؟ چون با طیفهای مختلف توانست کار بکند، با ایرانی و غیرایرانی، عرب و عجم، حزب اللهی و غیر حزب اللهی، این جناح و آن جناح، با همه توانست تعامل کند، چرا؟ چون وجودش فرآوری کننده آن چیزی بود که خدای متعال به او عطا کرده بود و او هم با خدا همراهی کرده بود. فیه شفاءٌ للناس، لذا شما میبینی چیزی که وسط میدان گذاشت به نام شبکه جبهه مقاومت خروجیاش برای ایران فقط نبود، فیه شفاءٌ للناس، برای کل ناس شد. تأمین امنیتی که از قِبَل این اندیشه شکل گرفت برای همه بود.
آن چیز که ما در قالب آیه دهم و یازدهم سوره نحل مطرح کردیم یک نگاه آفاقی بود. انسان متفکر بیاید در طبیعت، بخش اول و دوم حیات دنیا را مطالعه کند، آن هم که در قالب ماجرای زنبور عسل در آیه شصت و نُه سوره نحل مطالعه کردیم باز هم طبیعت بود، انسان متفکر بیاید در طبیعت و مطالعه کند حیات دنیا چگونه است، نگاه آفاقی است. اما خدای متعال این فضا را جلوتر هم میبرد، یعنی به بطن ماجرای زنبور عسل هم اشاره میکند در قالب خود انسان.
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (روم-21)
اگر آیه 21 سوره روم را ببینیم، اینجا خدای متعال تفکر جمعی در انفس را مطرح میکند، در درون انسان. سکونت، سپس مودت، سپس رحمت. این ماجرای هم نشینی را هر کسی متوجه نمیشود، باید متفکر بود. به کنار هم قرار گرفتن دو تا انسان و خروجیهای عظیم آسمانی که مبنای حرکت و سوق دنیا به سمت آخرت میشود، باید جمعی فکر کرد.
قوم متفکر هم باید تفکر جمعی در آفاق داشته باشد، هم باید تفکر جمعی در انفس داشته باشد، با آن مکانیسم زنبور عسل.
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ۗ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ (روم-8)
این آیه معمولا در ترجمهها و تفاسیر خوب ترجمه نشده است. رمز فهم صحیح این آیه کلام مولا امیرالمومنین (ع) ست که میفرمایند: آیا گمان میکنی تو جرم کوچکی هستی درحالیکه خدای متعال در درونت عالم اکبر را قرار داده است. حال با توجه به این حدیث نورانی مفهوم آیه چنین میشود: من در وجود خودم، اگر تفکر کنم خطوط آسمانها را میبینم، و الارض، خطوط زمین را میبینم، و ما بینهما، خطوط عالم میان آسمانها و زمین را میبینم؛ الّا بالحق، که به حق کنار هم کاشته شده، هم در آفاق و هم در جان خودم! اگر انسان اجل دارد، آسمان و زمین هم دارد و…
در آیه هشتم سوره روم خداوند میفرماید در وجودت که تأمل کنی آسمان و زمین و اینها را میبینی، بعد میآید جلو به آیه بیست و یکم میرسد، میگوید حالا بخشی از وجود خودت که میخواهد تأمل رویش انجام بشود با کمک همسرت باشد، با کمک فضای زوجین باشد، اینجوری بیا جلو و بعد در ادامه میفرماید: انّ فی ذلک لآیاتٍ لقوم یتفکّرون، بیا جلوتر، اصلاً جماعت باشید و در این آیات تأمل کنید.
آیه دیگری که در این زمینه میتوان به آن رجوع کرد آیه 53 سوره فصلت هست : سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ… ، در آیه پنجاه و سوم سوره فصلت خدای متعال میگوید با آیات همراهی بکن، آیاتی که در وجودت و در وجود آسمان و زمین میگذارم؛ هم دید آفاقی و هم دید انفسی
انسان متفکری که در آیات خدا تأمل نکند، چه آیات آفاقی، چه آیات انفسی، همه چیز را حواسش باشد جز دانشگاه طبیعت، جز دانشگاه آفاق و جز دانشگاه انفس، این انسان چه جوری میخواهد از آخر الزمان عبور کند؟ خدای متعال این دانشگاه را قرار داده تا انسان در فصل بهار و تابستان آشنا بشود، دستش پر بشود، تا بتواند در فصل پاییز عالم و آخر الزمان به سلامت از آن دوران به سمت سرزمین بعدی حرکت کند. آنهایی که در تابستان عالم بازنده میشوند چه کسانی هستند؟ طبق آیه بیست و چهارم سوره یونس، حتَّى إذا أَخذت الْأَرض زخرفها و زيَّنَت و ظنَّ أَهلها أَنَّهم قادرون عليها، کسانی هستند که زیور زمین را میبینند، گنجینههای زمین را میبینند، و گمان میکنند به زمین مسلط هستند…
چه کسانی قرار هست به سلامت از آخرالزمان عبور کنند؟ انّ فی ذلک لآیاتٍ لقوم یتفکرون، آنها در تضاد هستند با و ظنَّ أَهلها أَنَّهم قادرون عليها. آن عده متکبر که یک ذره علم پیدا کردند ذللا نیستند! یک عده دیگر مقابلشان، قوم متفکر هستند و قوم متفکر با تفکر جمعی در آیات میتواند عرصه آخر الزمان نهایی را عبور کند و به سلامت دستگیر انسانها باشد به سوی سرزمین مهدویت.
در آیه 53 سوره فصلت خدای متعال با ادبیات جدیدی ورود میکند و از پاییز عالم سخن میگوید و مطرح میکند که در آن دوران نیز (آخرالزمان) هم از درون وجود خودت و از درون آفاق با تو حرف میزنند و اگر تو در تابستان عالم یاد گرفته باشی که چگونه به آیات نگاه کنی، در فصل پاییز عالم هم بوسیله آیات میتوانی از این فضا به سلامت عبور کنی…